ترنم باران

اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُّهَا المَظلُومَةُ المَغصُوبَةُ

  

اللَّهُمَ صَلِ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها 

اللّهُم صَلِ عَلَی سَیِّدَنا وَ نَبیِّنا مُحَمَّدٍ وَ‏ آلِهِ

مَا اختَلَفَ المَلَوانِ وَ تَعاقَبَ العَصرانِ وَ کَرَّ الجَدیدانِ وَ استَقبَلَ

الفَرقدانِ وَ بَلِّغ رُوحَهُ وَ ارواحَ اهلِبَیتِهِ مِنَّا التَّحیَّةَ  وَ السَّلام

وَ بارِک وَ سَلَّم عَلیهِم کَثیِراً

«ثواب این صلوات برابر با ده هزار صلوات است»

 

دوستی با فاطمه جنت جزایش می شود*****دشمنی با حضرتش آتش سزایش می شود

 

بانوئی که هجده ساله است وبچه های خردسال دارد به حسب عادت از مرگ باید واهمه داشته باشد ولی خدا

می داند که چقدر زندگی بعد از رسول خدا (صلیَّ الله علیه وآله) برای فاطمه ناگوار بود که می فرمود:

«اللَّهُم عجّل وَفاتی سریعاً ... خدایا مرگ مرا زود برسان» 

آیا می دانید دعای حضرت زهرا (علیها السلام) چه وقت مستجاب شد؟

آن وقت که میان در و دیوار پهلویش را شکستند ، محسنش را سقط نمودند.

 

تو گرفتار هجوم فرقه کافر شدی          ناتوان از صدمه آن میخ های درشدی

 

فاطمه زهرا (س) از این پیش آمد ، بستری و بیمار شد. اسماء بنت عمیس می گوید: فاطمه زهرا (س) در آخرین

  لحظات عمر ، به من فرمود: ای اسماء لحظه ای صبر کن سپس مرا صدا بزن ، چنانچه جواب ندادم بدانکه نزد

رسول خدا (ص) رفته ام.

 

مولا تو حلالم کن من می روم از دنیا                 تا لحظه آخر هم نام تو برد زهرا

 

 لحظه ای صبر کردم، سپس فاطمه (س) را صدا زدم ولی جواب نشنیدم هر چه صدا زدم پاسخی

نشنیدم ، چون جامه را به کنار زدم، ناگاه احساس کردم که حسنین( علیهما السلام) یتیم شده اند.

حسنین (ع) با خبر شدند خود را بر روی جنازه مادر افکندند، امیرالمومنین (علیه السلام) در مسجد بود که حسنین(ع)

خبر شهادت زهرا(س) را به آن جناب دادند، حضرت افتادند و مدهوش شدند. آب به صورتش پاشیدند ، آن حضرت به

هوش آمد . یک جمله فرمود : که بسیار سوزناک است.

فرمود: «فاطمه!  تا زنده بودی خودم را در مصیبت پیغمبر به تو تسکین می دادم ولی پس از مرگ تو چگونه صبر کنم.»

 

از مرگ تو ای باب گرامی جگرم سوخت        دل آب شد از آه درون چشم ترم سوخت

 

حضرت علی (ع) مطابق وصیت حضرت زهرا (س) شبانه او را غسل داد و کفن کرد هنگامی که می خواست بندهای

کفن را ببندد، صدا زد: ای زینب! ای ام کلثوم! ای فضه! ای حسن! ای حسین! بیایید از مادر خود توشه بردارید .

دو نور دیده زهرا (س) امام حسن و امام حسین (ع) خود را روی جنازه مادر انداختند. امیرالمومنین (ع) می فرماید:

خدا را شاهد می گیرم که ناگاه ناله زهرا بلند شد دو دستش را از کفن بیرون آورد و آن دو عزیزش را مدت طولانی به

سینه خود چسبانید ، ناگاه شنیدم هاتفی ندا کرد: ای ابا الحسن! حسنین را از روی سینه مادرشان بردار! به خدا

قسم آن نور دیدگان ، فرشتگان آسمان را به گریه در‏آوردند.

 

     آب می ریزد به روی برگهای یاس خویش                 می زند بر قلب خود با قطره های آب نیش

-------------------

       امید من پناه من کجا گیرم سراغت را                    به قبری نشانت می گذارم من سر خود را

-------------------

دوست دارم ، زینب من ، اشک چشمانم نبیند                  گر به نخلستان و ، گاهی در دل صحرا بگریم

-------------------

یــا علی قبــــــر پرستویت کجاست

آن گل صد برگ خوشبویت کجاست

 

 اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیتُّهَا المَظلُومَةُ المَغصُوبَةُ